سفارش تبلیغ
صبا ویژن
چیزی برای ابلیس کمر شکن تر از این نیست که دانشمندی در قبیله ای ظهور کند . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
کل بازدیدها:----94771---
بازدید امروز: ----12-----
بازدید دیروز: ----13-----
وهجرت مقدمه جهاد است (شهید آوینی )

 

نویسنده: طرح هجرت دانشکده علوم حدیث
دوشنبه 85/8/29 ساعت 9:3 صبح

 

بعد از پایان ادروی  اختتامیه که منطقه‌ای نزدیک امام‌زاده«پیراحمد» بود تمامی دخترها را سوار مینی‌بوس کردیم و به همراه سید حسام به طرف روستای یاسه‌چاه حرکت کردیم. هنگامی که دخترها از مینی‌بوس پیاده شدند، چون این آخرین دیدار ما بود شروع کردیم به گفتن حرفهایی که هنگام وداع می‌زنند. دخترها که چند روزی به ما خو کرده بودند از شنیدن این حرفها شوکه شدند و حاضر نشدند به خانه‌هایشان بروند. به دنبالمان حرکت کردند تا به مدرسه صادق‌آباد (محل استقرار مربیان طرح) رسیدیم. آنجا هم دست‌بردار نبودند. سید حسام چند دقیقه‌ای با آنها صحبت کرد اما آنها بازهم نرفتند و تا نزدیکی‌های اذان مغرب در مدرسه ماندند تا آنکه با نهیب یکی از بچه‌های طرح مجبور شدند برگردند اما از ما قول گرفتند که شب به مدرسه یاسه چای بیاییم تا برای آخرین بار با آنها خداحافظی کنیم.

بعد از نماز مغرب وعشاء پرده را کنار زدیم تا آخرین حرفها را و توصیه‌ها را به آنان بگوییم. بغض گلوهاشان را گرفته بود و در میان صحبتمان روی خود را با چادرهای کوچکشان می‌‌گرفتند که اشک‌هایشان را نبینیم ولی صدای هق‌هق‌شان همه چیز را لو داد.

در دوره‌ی قبل (روستاهای اطراف تویسرکان) معمولاً به کسانی که استعداد داشتند توصیه می‌کردم که ادامه تحصیل بدهند و از همین حالا خود را  برای کنکور آماده کنند حتی اگر مورد استثنایی (که کم هم نبودند) می یافتیم با خانواده‌هایشان صحبت می‌کردیم که زمینه را جهت ادامه تحصیل برای آنان فراهم کنند. اما چقدر حسرت و اندوه می‌خوردم از اینکه در دوره قبل به دلیل محرومیت و مشکلات اقتصادی خیلی از دخترها حداکثر تا دوره راهنمایی می‌توانستند درس بخوانند، اما خوشبختانه در این دوره از آن افسوسها خبری نبود؛ هنگامی که از ادامه تحصیل صحبت می‌کردم عموماً مصمم بودند به دانشگاه بروند و این حاکی از فرهنگ بالای خانوادهایشان بود که ادامه تحصیل را برای دختر ننگ نمی‌دانستند. خدا را شکر

سید محمد حسینی‌نژاد

***

 


    نظرات دیگران ( )

  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ
  • نامه‌ای به پدر مهربان نوشته فاطمه جگروند از روستای قصبستان
    [عناوین آرشیوشده]

  •  RSS 

  • خانه

  • ارتباط با من
  • درباره من

  • پارسی بلاگ
  • درباره من

  • لوگوی وبلاگ

  • مطالب بایگانی شده

  • لوگوی دوستان من

  • اوقات شرعی

  • اشتراک در وبلاگ

  • وضعیت من در یاهو

  •